loading...
دانلود رایگان|نرم افزار|بازی|سرگرمی
saed.molae بازدید : 437 یکشنبه 1392/03/19 نظرات (0)

زشت ترین دختر کلاس

دختر دانش آموزی صورتی زشت داشت. دندان هایی نامتناسب با گونه هایش، موهای کم پشت و رنگ چهره ای تیره. روز اولی که به مدرسه جدیدی آمد، هیچ دختری حاضر نبود کنار او بنشیند! نقطه مقابل او دختر زیباروی و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت. او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و از او پرسید:
میدونی زشت ترین دختر این کلاسی ؟
یکدفعه کلاس از خنده ترکید …

بعضی ها هم اغراق آمیزتر می خندیدند. اما تازه وارد با نگاهی مملو از مهربانی و عشق در جوابش جمله ای گفت که موجب شد در همان روز اول، احترام ویژه ای در میان همه و از جمله من پیدا کند.
او گفت: اما بر عکس من، تو بسیار زیبا و جذاب هستی.

saed.molae بازدید : 574 یکشنبه 1391/09/26 نظرات (0)

مجله یکشنبه: مردی، اسب اصیل و بسیار زیبایی داشت که توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کرد. همه آرزوی تملک آن را داشتند. بادیه نشین ثروتمندی پیشنهاد کرد که اسب را با دو شتر معاوضه کند، اما مرد موافقت نکرد.

حتی حاضر نبود اسب خود را با تمام شترهای مرد بادیه نشین تعویض کند. بادیه نشین با خود فکر کرد: حالا که او حاضر نیست اسب خود را با تمام دارایی من معاوضه کند، باید به فکر حیله ای باشم. روزی خود را به شکل یک گدا درآورد و در حالی که تظاهر به بیماری می کرد، در حاشیه جاده ای دراز کشید. او می دانست که مرد با اسب خود از آنجا عبور می کند. همین اتفاق هم افتاد… مرد با دیدن آن گدای رنجور، سرشار از همدردی، از اسب خود پیاده شد به طرف مرد بیمار و فقیر رفت و پیشنهاد کرد که او را نزدیک پزشک ببرد.

و.................................

saed.molae بازدید : 488 یکشنبه 1391/09/26 نظرات (0)

در فرودگاه گفتگوی لحظات آخر بین مادر و دختری را شنیدم :

هواپیما درحال حرکت بود و آنها همدیگر را بغل کردند و مادر گفت: ” دوستت دارم و آرزوی کافی برای تومیکنم.”

دختر جواب داد: ” مامان زندگی ما باهم بیشتر از کافی هم بوده است. محبت تو همه آن چیزی بوده که من احتیاج داشتم. من نیز آرزوی کافی برای تومیکنم .”

saed.molae بازدید : 417 یکشنبه 1391/05/22 نظرات (0)

حکیمی جعبه‌اى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را به خانه زنى با چندین بچه قد و نیم قد برد.

زن خانه وقتى بسته‌هاى غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویى از همسرش و گفت:

شوهر من آهنگرى بود که از روى بى‌عقلى دست راست و نصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگرى از دست داد و مدتى بعد از سوختگى علیل و از کار افتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود.


درباره ما
سلام به وبسایت ما خوش آمدید امید واریم که از این پایگاه خوشتان آمده باشد ما تمام سعی خود را بر این داریم که جزء بهترین ها برای شما باشیم و از شما هم می خواهیم که در این راه ما رو با نظرات،پیشنهادات و انتقاد های خود از ما حمایت و با ما همکاری کنید با شکر!!!
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    چه مطالب رو بیشتر می خواهید در سایت قرار دهیم؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 472
  • کل نظرات : 365
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 15533
  • آی پی امروز : 65
  • آی پی دیروز : 198
  • بازدید امروز : 187
  • باردید دیروز : 490
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 187
  • بازدید ماه : 14,304
  • بازدید سال : 86,779
  • بازدید کلی : 3,092,614